بوی ریحان

زندگی با تو برایم بوی ریحان میدهد

بوی ریحان

زندگی با تو برایم بوی ریحان میدهد

آخرین مطالب

درو باز کردم و پشت درم هنوز...

نمیدونم کجا بود.دقیقشم یادم نیست.. فقط مضمونش این بود: آدما تا یه جایی دعوا میکنن، بحث میکنن، خسته میشن، منتظر میمونن...از یه جایی به بعد درو باز میکنن و برای همیشه میرن...

امشب شبِ رفتنِ من بود. شبی که درو باز کردم به هوای ترسوندنِ تو..ولی وقتی خودمو پیدا کردم بیرون بودم و داشتم برای همیشه میرفتم...یاد "جدایی نادر از سیمین"  افتادم. اون جایی که سیمین داشت میگفت من فقط درخواست طلاق دادم که نادرو بترسونم.ولی اون یبارم نگفت نرو، بمون.....مثل تو و من!

و من دارم میرم.. 20 سال رو نمیدونم باید کجا بذارم..20 سالی که تو همه ی زندگیم ریشه داره رو! 20 سال تورو باید توی کدوم صندوقچه بذارم تا جا بشه؟! یاد شعرت میفتم..."دلم رازیست بی اندازه رسوا /گفتنش سخت است" 

دلِ منم رازه..یه رازِ دردناک و بی نهایت..امشب همش شعر یادمه..."ترکِ افیونی شبیه تو اگرچه مشکل است/روی دوشِ دیگران یک روز ترکت میکنم"

مرگ همیشه مرگِ جسم نیست..روح هم...روحی که داره روی دوشِ دیگران ترکت میکنه...

گریه کردم دیروز..زیاد نه..مثل همیشه بلند نه..فقط از تهِ دلم گریه کردم که باهام حرف بزن خدا! قرآنو که باز کردم..خدا داشت با پیامبرش حرف میزد! بذار نا سپاس باشن به نعمت های ما...و چند خط پایینتر که: سیروا فی الـ.... 

از سیروا حرف میزنی و درست! قرار بود من شاکی نباشم و درست! تسلیم باشمو... درست! ندای درونیم بلند شده:"ویونا! «چرا» نداریم!!" باشه..باشه...بی چون و چرا..باشه که چرا یعنی من بهتر میفهمم و اینطوری نیست..من بیشتر نمیدونم،بیشتر نمیفهمم،بزرگتر نیستم، عظیمتر نیستم،مهربونتر به خودم حتی.....«ولی» که داریم! هان؟! ولی من "انسان" ترم از تو...انسان! "چه دردی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است"


من امشب درو باز کردم و وانمود کردم که برای همیشه رفتم..ولی تو پیاده رو نشستم و دلم به رفتن نیست..نشستم و اشکام...

خدایا! وقتی داشتیم میومدیم "فی الارض" به من یه نفر گفتی اوضاع و احوالو من گفتم باشه قبول؟!

اگه اینطوری بوده که من چقدددددر عوض شدم...

اگه ام نبوده..شکایت میبرم پیش رضات..."شکایت" هم نداریم!...درد و دل...شرح ماجرا...که داریم؟


+حالِ دل با تو گفتنم هوس است...

+خواستم عاشقیم پیش خودم باشد و تو
گریه هایم چه کنم دست مرا رو کردند
خادمان تو نگفتند برای تو مگر؟
چقدر اشک که از صحن تو جارو کردند؟!

  • ویونا

نظرات  (۱)

زیر باران بیا قدم بزنیم 
عادت کهنه را به هم بزنیم...
روزهایی باید بشود که برویم.آرام و بی صدا.روی دوش نسیم. و نمیدانم آیا نسیم قدرت حرکت دادن کوله بار خاطراتم را دارد
من مانده ام در تو یا تو مانده ای در من
خدا رحمتت کناد.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی